امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 16 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

مامان و امیر ناز

دوستت دارم عزیزممم

سلام نازنینم حسابی شرمنده ات شدم این دفه خیلی دیر اومدم هم بخاطر مریضی خودم بود همه ابله مرغان تو هم اینکه مادرم اینا اسباب کشی داشتند و از خونشون رفتند اخه قرار شد بجای خونه قدیمی خودشون یه اپارتمان بسازند.. این روزها خیلی دلم گرفته بود درسته که خونه مادرم خیلی قدیمی شده بود نیاز به بازسازی داشت اما دل کندن از اون همه خاطره خیلی برا همه مون سخت بود از وقتی یادم میاد تو اون خونه بودیم اونجا بزرگ شدم با دوستام بازی کردم مدرسه رفتم دانشگاه قبول شدم عاشق شدم عروس شدم حتی بیشتر روزهایی که ترو باردار بودم شب قبل از تولدت و اولین روزهاییی که به دنیا اومدی هزار تا خاطره خوب و بد دیگه از اونجا داشتم..خیلی برام سخت بود دل کندن از اون خونه.. جالب...
20 اسفند 1392

بدون عنوان

سلام این دفه غیبتم.ن خیلی طولانی شد چون هم اینترنت نداشتیم هم پسرنازم ابله مرغان گرفته اونم از نوع شدیدش خداروشکر الان بهتره ایشالا سرفرصت میام و می نویسم ...
15 اسفند 1392
1